دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 6500
تعداد نوشته ها : 7
تعداد نظرات : 7
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
اگه گفتی این چیه ؟
0-9+98+54128-4×65-2445211472-22145214545633
بیا پایین بهت بگم
.
.
.
.
.
.
.
.
هنوز خودمم نفهیمیدم چیه
دسته ها :
سه شنبه هشتم 11 1387

کم‌ خونی‌ وضعیتی‌ است‌ که‌ در آن‌ تعداد یا اندازه‌ گلبول‌های‌ قرمز و یا مقدار هموگلوبین‌موجود در خون‌ کاهش‌ یافته‌ و تبادل‌ اکسیژن‌ و دی‌اکسید کربن‌ بین‌ خون‌ و سلول‌ها دچاراختلال‌ می‌شود. از علل‌ ایجاد کننده‌ کم‌خونی‌ می‌توان‌ کمبودهای‌ تغذیه‌ای‌، خونریزی‌،ناهنجاری‌های‌ ژنتیکی‌، بیماری‌های‌ مزمن‌ و یا مسمومیت‌های‌ دارویی‌ را نام‌ برد. منظور ازکم‌خونی‌های‌ تغذیه‌ای‌ کم‌ خونی‌هایی‌ است‌ که‌ در اثر دریافت‌ ناکافی‌ مواد مغذی‌ ایجادمی‌شوند.
خون‌ سازی‌ که‌ کمبود آن‌ها موجب‌ بروز کم‌ خونی‌ می‌شود از مهم‌ترین‌ مواد مغذی‌جهت‌ آن‌ها کم‌ خونی‌ ناشی‌ از آهن‌ و اسیدفولیک‌ اشاره‌ کرد. از بین‌B۱۲ ویتامین‌ می‌توان‌ به‌آهن‌، فقر آهن‌ یکی‌ از شایع‌ترین‌ کم‌خونی‌های‌ تغذیه‌ای‌ است‌.
● کم‌خونی‌ ناشی‌ از فقر آهن‌
شایع‌ترین‌ اختلالات‌ تغذیه‌ای‌ در کشورهای‌ در حال‌ توسعه‌ و مهم‌ترین‌ علت‌ فقر آهن‌یکی‌ از تغذیه‌های‌ در کودکان‌ و زنان‌ در سنین‌ باروری‌ است‌ که‌ با ایجاد گلبول‌های‌ قرمزکم‌خونی‌ کاهش‌ میزان‌ هموگلوبین‌ مشخص‌ می‌شود که‌ این‌ بیماری‌ سبب‌ اتلاف‌ منابع‌ وکوچک‌ و بهداشتی‌، کاهش‌ بهره‌وری‌ در اثر افزایش‌ میزان‌ مرگ‌ و میر ابتلا به‌ بیماری‌ درمراقبت‌های‌ مادران‌ و کودکان‌ و بالاخره‌ کاهش‌ طرفیت‌ جسمی‌ و روانی‌ در بخش‌ بزرگی‌ ازجامعه‌ می‌شود
● میزان‌ نیاز به‌ آهن‌
براساس‌ سن‌، جنس‌ و وضعیت‌ فیزیولوژیکی‌ افراد متفاوت‌ است‌. مثلاً میزان‌ نیاز به‌ آهن‌ و افزایش‌ حجم‌ خون‌، رشد جنین‌ و جفت‌ و سایر بافت‌ها زنان‌ باردار به‌ علت‌ به‌همین‌ دلیل‌ بیش‌ از سایرین‌ در معرض‌ خطر کم‌ خونی‌ قرار دارند. در شیرخواران‌ نیاز دارند. درصورت‌ سلامت‌ مادران‌، میزان‌ آهن‌ موجود در شیر مادر برای‌ ۶-۴ ماه‌ اول‌ زندگی‌ کافی‌، ولی‌در مورد نوزادانی‌ که‌ با وزنت‌ کم‌ متولد می‌شوند، ذخایر آهن‌ کم‌ بود و باید از ۳ ماهگی‌ آهن‌اضافی‌ به‌ صورت‌ قطره‌ خوراکی‌ خورانده‌ شود. همچنین‌ بستن‌ پیش‌ از موقع‌ بند ناف‌ نیز به‌ این‌دلیل‌ که‌ نوزاد را از یک‌ سوم‌ کل‌ خونش‌ محروم‌ می‌کند، خطر فقر آهن‌ را افزایش‌ می‌دهد.
● دلایل‌ فقر آهن‌
دلایلی‌ گوناگونی‌ برای‌ کمبود آهن‌ وجود دارد که‌ ازو آن‌ جمله‌ می‌توان‌ به‌ علل‌ زیر اشاره‌کرد:
۱) دریافت‌ ناکافی‌ آهن‌ به‌ دلیل‌ رژیم‌ غذایی‌ مورد استفاده‌ که‌ در آن‌ آهن‌ کمی‌ وجوددارد، مانند بعضی‌ از رژیم‌های‌ گیاه‌ خواری‌.
۲) جذب‌ ناکافی‌ آهن‌ در اثر اسهال‌، کاهش‌ ترشح‌ اسید معده‌، مشکلات‌ گوارشی‌ یاتداخلات‌ دارویی‌ و داروهایی‌ مثل‌ کلستیرامین‌، سایمتیدین‌، پانکراتین‌، رانیتیدین‌ وتتراسایکلین‌).
۳) افزایش‌ نیاز به‌ آهن‌ برای‌ افزایش‌ حجم‌ خون‌ در دوران‌ نوزادی‌، نوجوانی‌، بارداری‌ وشیردهی‌.
۴) خون‌ریزی‌ زیاد در دوران‌ عادت‌ ماهانه‌ و یا در اثر جراحات‌ یا ناشی‌ از هموروئید(بواسیر) یا بیماری‌های‌ بدخیم‌ و انگل‌ها، کمبود آهن‌ در مردان‌ بزرگسال‌ معمولاً در اثر ازدست‌ دادن‌ خون‌ است‌.
● علایم‌ کم‌ خونی‌ ناشی‌ از فقر آهن‌
بعضی‌ از علایم‌ کم‌ خونی‌ فقر آهن‌ عبارتند از:
رنگ‌پریدگی‌ پوست‌، زبان‌ و مخاط‌ داخل‌ لب‌ و پلک‌ چشم‌ها، خستگی‌ زودرس‌،سرگیجه‌ و سردرد، خواب‌ رفتن‌ و سوزن‌ سوزن‌ شدن‌ دست‌ و پاها، حالت‌ تهوع‌ و در کم‌ خونی‌شدید گود شدن‌ روی‌ ناخن‌ (ناخن‌ قاشقی‌).
● درمان‌ کم‌خونی‌ ناشی‌ از فقر آهن‌
برای‌ درمان‌ کم‌ خونی‌ از چند روش‌ استفاده‌ می‌شود که‌ بهترین‌ و کم‌خطرترین‌ آن‌هااستفاده‌ از مکمل‌های‌ خوراکی‌ است‌. درمان‌ با نمک‌های‌ ساده‌ آهن‌ مثل‌ سولفات‌ فروی‌خوراکی‌ کاملاً مؤثر بوده‌ و به‌ شکل‌ قرص‌، کپسول‌ یا مایع‌ است‌ و باید مصرف‌ آن‌ها تا چندین‌ماه‌ ادامه‌ یابد.
چنان‌ که‌ این‌ قرص‌ها با معده‌ خالی‌ مصرف‌ شوند جذب‌ آن‌ها بهتر و بیشتر صورت‌می‌گیرد، ولی‌ در این‌ حالت‌ سبب‌ تحریک‌ معده‌ و بروز مشکلات‌ گوارشی‌ می‌شوند. عوارض‌گوارشی‌ ناشی‌ از مصر فآهن‌ نظیر تهوع‌، دل‌پیچه‌، سروزش‌ قلب‌، اسهال‌ یا یبوست‌ را می‌توان‌به‌ حداقل‌ رساند، به‌ شرطی‌ که‌ آهن‌ را با میزان‌ بسیار کم‌ مصرف‌ کرده‌ و به‌ تدریج‌ به‌ میزان‌ آن‌افزوده‌ تا به‌ حد مورد نیاز بدن‌ برسد. بهتر است‌ قرص‌ آهن‌ در آخر شب‌ قبل‌ از خواب‌ استفاده‌شود تا عوارض‌ ناشی‌ از آن‌ کاهش‌ یابند.
ویتامین‌ C جذب‌ آهن‌ را افزایش‌ می‌دهد، به‌ همین‌ دلیل‌ معمولاً مصرف‌ ویتامین‌ C به‌همراه‌ آهن‌ پیشنهاد می‌شود. علاوه‌ بر درمان‌ دارویی‌ باید به‌ میزان‌ آهن‌ قابل‌ جذب‌ در غذا نیزتوجّه‌ کرد. جذب‌ آهن‌ غذا اغلب‌ تحت‌ تأثیر شکل‌ آهن‌ موجود در آن‌ می‌باشد. آهن‌ موجوددر پروتئین‌های‌ حیوانی‌ مانند گوشت‌ گاو، ماهی‌، پرندگان‌ (آهن‌ هم‌) بیشتر جذب‌ می‌شود، درحالی‌ که‌ جذب‌ آهن‌ پروتئین‌های‌ گیاهی‌ ماندن‌ سبزی‌ها و میوه‌ها (آهن‌ غیرهم‌) کمتر می‌باشد.باید توجّه‌ داشت‌ که‌ ویتامین‌ C جذب‌ آهن‌ سبزی‌ها و میوه‌ها (آهن‌ غیرهم‌) را بیشتر می‌کند.مصرف‌ چای‌ همراه‌ یا بلافاصله‌ بعد از غذا می‌تواند جذب‌ آهن‌ را تا حد صفر تا پنج‌ درصدکاهش‌ دهد.
قهوه‌، تخم‌ مرغ‌، شیر و لبنیان‌، نان‌ گندم‌، حبوبات‌ (حاو؟ی‌ اسید فیتیک‌) و فیبرهای‌غذایی‌ جذب‌ آهن‌ را به‌ علت‌ تشکیل‌ کمپلکس‌های‌ نامحلول‌ کاهش‌ می‌دهند. بنابراین‌فرآورده‌های‌ حاوی‌ آهن‌، طی‌ یک‌ ساعت‌ قبل‌ یا دو ساعت‌ بعد ازو مصرف‌ هر یک‌ از این‌ موادنباید مصرف‌ شود.
● منابع‌ غذایی‌ آهن‌دار
منابع‌ غذایی‌ آهن‌دار عبارتند از جگر، قلوه‌، گوشت‌ قرمز، ماهی‌، زرده‌ تخم‌مرغ‌،سبزی‌های‌ دارای‌ برگ‌ سبز تیره‌ مانند جعفری‌، اسفناج‌ و حبوبات‌، مثل‌ عدس‌ و لوبیا همچنین‌میوه‌های‌ خشک‌ (برگه‌ها) بخصوص‌ برگه‌ زردآلو و دانه‌های‌ روغنی‌.
▪ عوامل‌ افزایش‌ دهنده‌ جذب‌ آهن‌ و منابع‌ غذایی‌ آن‌ها
۱) اسید سیتریک‌ و اسید اسکوربیک‌ یا ویتامین‌ C که‌ در آلو، خبرزه‌، ریواس‌، انبه‌،گلابی‌، طالبی‌، گل‌ کلم‌، سبزی‌ها، آب‌ پرتقال‌، لیمو شیرین‌، لیموترش‌، سیب‌ و آناناس‌ وجوددارند می‌توانند عوامل‌ افزایش‌ دهنده‌ جذب‌ آهن‌ در بدن‌ باشند.
۲) اسید مالیک‌ و اسید تارتاریک‌ که‌ در هویج‌، سیب‌ زمینی‌، چغندر، کدوتنبل‌،گوجه‌فرنگی‌، کلم‌ پیچ‌ و شلغم‌ موجود است‌ نیز سبب‌ افزایش‌ جذب‌ آهن‌ می‌شوند.
۳) محصولات‌ تخمیری‌ مثل‌ سس‌، سویا نیز در این‌ دسته‌ از عوامل‌ گنجانده‌ می‌شود.
● توصیه‌های‌ کلی‌ زیر را به‌ کار ببندید:
۱) استفاده‌ از غذاهایی‌ که‌ غنی‌ از آهن‌ می‌باشند.
۲) استفاده‌ از منابع‌ غذایی‌ حاوی‌ ویتامین‌ C هر وعده‌ غذایی‌ جهت‌ جذب‌ بهتر آهن‌(مثل‌:: پرتقال‌، گریب‌فروت‌، گوجه‌فرنگی‌، کلم‌، توت‌فرنگی‌، فلفل‌ سبز، لیموترش‌).
۳) گنجاندن‌ گوشت‌ قرمز، ماهی‌ یا مرغ‌ در برنامه‌ غذایی‌.
۴) پرهیز از مصرف‌ چای‌ یا قهوه‌ همراه‌ یا بلافاصله‌ بعد از غذا.
۵) برطرف‌ کردن‌ مشکلات‌ گوارشی‌ و یبوست‌.
۶) تصحیح‌ عادات‌ غذایی‌ غلط‌ (مثل‌ مصرف‌ مواد غیر خوراکی‌ مانند خاک‌، یخ‌) که‌خود از علایم‌ کم‌خونی‌ فقر آهن‌ می‌باشند.
۷) مشاوره‌ با پزشک‌ و متخصص‌ تغذیه‌ جهت‌ پیشگیری‌ به‌ موقع‌ و یا بهبود کم‌خونی‌.
۸) استفاده‌ از نانهایی‌ که‌ از خیر ورآمده‌ تهیه‌ شده‌اند.
۹) استفاده‌ از خشکبار مثل‌ توت‌ خشک‌، برگه‌ آلو، انجیر خشک‌ و کشمش‌ که‌ منابع‌خوبی‌ از آهن‌ هستند.
۱۰) استفاده‌ از غلات‌ و حبوبات‌ جوانه‌ زده‌.
۱۱) شست‌وشو و ضد عفونی‌ کردن‌ سبزی‌هایی‌ که‌ استفاده‌ می‌کنید.
۱۲) شستن‌ کامل‌ دستها با آب‌ و صابون‌ قبل‌ از تهیه‌ و مصرف‌ غذا و پس‌ از هر بار اجابت‌مزاج‌.
۱۳) مصرف‌ روزانه‌ یک‌ قرص‌ آهن‌ از پایان‌ ماه‌ چهارم‌ بارداری‌ تا سه‌ ماه‌ پس‌ از زایمان‌در زنان‌ باردار.
۱۴) مصرف‌ قطره‌ آهن‌ همزمان‌ با شروع‌ تغذیه‌ تکمیلی‌ تا پایان‌ ۲ سالگی‌ در کودکان‌.
● دلایل‌ بروز کم‌ خونی‌
عارضه‌ کم‌ خونی‌ زمانی‌ بروز می‌کند که‌ خون‌ فاقد هموگلوبین‌ کافی‌ است‌. هموگلوبین‌ به‌گلبول‌های‌ قرمز خون‌ در حمل‌ اکسیژن‌ از ریه‌ها به‌ تمام‌ اندام‌های‌ بدن‌ کمک‌ می‌کند.
▪ کم‌ خونی‌ انواع‌ مختلفی‌ دارد که‌ هر کدام‌ به‌ دلایل‌ مختلف‌ بروز می‌کنند و به‌ اختصار درذیل‌ معرفی‌ شده‌اند:
۱) کم‌ خونی‌ ناشی‌ از فقر آهن‌ (IDA):
این‌ نوع‌ کم‌ خونی‌ از شایع‌ترین‌ انواع‌ این‌ بیماری‌ است‌. فقر آهن‌ زمانی‌ بروز می‌کند که‌ بدن‌فاقد آهن‌ کافی‌ است‌.
بدن‌ برای‌ ساختن‌ هموگلوبین‌ به‌ آهن‌ نیاز دارد. این‌ حالت‌ معمولاً در اثر از دست‌ دادن‌خون‌ به‌ دلیل‌ مشکلاتی‌ همچون‌ عادت‌ ماهانه‌ طولانی‌ و سنگین‌، زخم‌های‌ داخلی‌، پولیپ‌های‌روده‌ یا سرطان‌ روده‌ بروز می‌کند.
همچنین‌، رژیم‌ غذایی‌ فاقد آهن‌ کافی‌ می‌تواند منجر به‌ بروزو این‌ حالت‌ شود. در دورهٔ‌بارداری‌ نیز عدم‌ وجود آهن‌ کافی‌ برای‌ مادر و جنین‌ موجب‌ کم‌ خونی‌ از نوع‌ فقر آهن‌ می‌شود.
بدن‌ می‌تواند با مصرف‌ مواد غذایی‌ مانند گوشت‌ گاو، صدف‌های‌ خوراکی‌، اسفنجاج‌،عدس‌، سیب‌زمینی‌ کباب‌ شده‌ با پوست‌ و تخمه‌ گل‌ آفتابگردان‌، آهن‌ مورد نیاز خود را به‌دست‌ آورد.
۲) کم‌ خوزنی‌ مگالوبلاستیک‌ یا فقر ویتامین‌
این‌ نوع‌ کم‌ خونی‌ معمولاً در اثر کمبود فولیک‌ اسید یا ویتامین‌ B۱۲ بروز می‌کند. این‌ویتامین‌ها به‌ بدن‌ در سالم‌ نگهداشتن‌ خون‌ یا سیستم‌ عصبی‌ کمک‌ می‌کنند. در این‌ نوع‌ کم‌خونی‌، بدن‌ گلبول‌های‌ قرمز خونی‌ تولید می‌کند که‌ نمی‌توانند اکسیژن‌ را به‌ خوبی‌ تحویل‌دهند.
قرص‌های‌ مکمل‌ حاوی‌ فولیک‌ اسید می‌توانند این‌ نوع‌ کم‌ خونی‌ را درمان‌ کنند. فولیک‌اسید را همچنین‌ می‌توان‌ از مصرف‌ دانه‌ها و بنشن‌ها، مرکبات‌ و آب‌ میوه‌ها، سبوس‌ گندم‌ وسایر غلات‌، سبزیجات‌ برگ‌ پهن‌ و سبز تیره‌، گوشت‌ طیور، صدف‌ و کبد به‌ دست‌ آورد.
گاهی‌ اوقات‌ ممکن‌ است‌ یک‌ متخصص‌ نتواند تشخیص‌ دهد که‌ علت‌ این‌ بیماری‌ کمبودویتامین‌ B۱۲ است‌. این‌ حالت‌ معمولاً در افراد مبتلا به‌ کم‌ خونی‌ وخیم‌ بروز می‌کند که‌ درحقیقت‌ نوعی‌ بیماری‌ خودایمنی‌ است‌. عدم‌ دریافت‌ ویتامین‌ B۱۲ کافی‌ می‌تواند موجب‌کرخی‌ و بی‌حسی‌ دست‌ها و پاها، مشکلات‌ در راه‌ رفتن‌، از دست‌ دادن‌ حافظه‌ و مشکلات‌بینایی‌ شود. نوع‌ درمان‌ بستگی‌ به‌ عامل‌ مولد بیماری‌ دارد، اما به‌ هر حال‌ مصرف‌ ویتامین‌ B۱۲ضروری‌ است‌.
۳) بیماری‌های‌ نهفته‌
بیماری‌های‌ خاصی‌ وجود دارند که‌ می‌توانند به‌ توانایی‌ بدن‌ در تولید گلبول‌های‌ قرمزخونی‌ آسیب‌ برسانند. برای‌ مثال‌، افراد منبتلا به‌ بیماری‌های‌ کلیوی‌ به‌ ویژه‌ بیمارانی‌ که‌ دیالیزمی‌شودن‌ در معرض‌ ابتلا به‌ کم‌ خونی‌ قرار دارند. کلیه‌های‌ این‌ بیماران‌ قادر به‌ ترشح‌هورمونهای‌ کافی‌ برای‌ تولید گلبول‌های‌ خونی‌ نبوده‌ و در هنگام‌ دیالیز نیز آهن‌ از دست‌می‌دهند.
۴) بیماری‌های‌ خونی‌ ارثی‌
اگر در خانواده‌ سابقه‌ بیماری‌ خونی‌ وجود داشته‌ باشد، احتمال‌ ابتلا به‌ آن‌ در افراد دیگرنیز افزایش‌ می‌یابد. یکی‌ از امراض‌ خونی‌ ارثی‌ کم‌ خونی‌ گلبول‌های‌ داسی‌ شکل‌ است‌. به‌جای‌ تولید گلبول‌های‌ قرمز خونی‌ طبیعی‌ که‌ به‌ راحتی‌ درون‌ رگ‌های‌ خونتی‌ حرکت‌می‌کنند، گلبول‌های‌ داسی‌ شکل‌ حرکت‌ سختی‌ داشته‌ و دارای‌ لبه‌های‌ خمیده‌ هستند. این‌گلبول‌ها نمی‌توانند در رگ‌های‌ خونی‌ ظریف‌ به‌ آسانی‌ حرکت‌ کنند و در نتیجه‌ مسیر رسیدن‌خون‌ به‌ اعضای‌ بدن‌ را مسدود می‌کنند. بدن‌ گلبول‌های‌ قرمز داسی‌ شکل‌ را نابود می‌کند، امانمی‌توادن‌ با سرعت‌ کافی‌ انواع‌ طبیعی‌ و سالم‌ جدیدی‌ را تولید کند. این‌ امر موجب‌ بروز کم‌خونی‌ می‌شود. نوع‌ دیگری‌ از کم‌خونی‌ ارثی‌ تالاسمی‌ است‌. تالاسمی‌ زمانی‌ بروز می‌کند که‌بدن‌ ژن‌های‌ ویژه‌ای‌ را از دست‌ می‌دهد و یا ژن‌های‌ غیرطبیعی‌ مختلف‌ از والدین‌ به‌ کودک‌ارث‌ می‌رسد که‌ به‌ نحوه‌ تولید هموگلوبین‌ تأثیر منفی‌ می‌گذارند.
۵) کم‌خونی‌ آپلاستیک‌
نوع‌ نادری‌ از کم‌ خونی‌ است‌ و زمانی‌ بروم‌ می‌کند که‌ بدن‌ به‌ اندازه‌ کافی‌ گلبول‌ قرمزتلوید نمی‌کند. از آن‌ جا که‌ این‌ امر بر گلبول‌های‌ سفید نیز تأثیر می‌گذارد، از این‌ خطر بالای‌بروز عفونت‌ها و خونریزی‌های‌ غیرقابل‌ توقف‌ می‌شود. این‌ حالت‌ دلایل‌ مختلفی‌ دارد که‌عبارتند از:
الف‌) روش‌های‌ درمانی‌ سرطان‌ها (پرتودرمانی‌ و شیمی‌درمانی‌.
ب‌) قرار گرفتن‌ در معرض‌ مواد شیمیایی‌ سمی‌. (مانند مواد مورد استفاده‌ در برخی‌حشره‌کش‌ها، رنگ‌ و پاک‌ کننده‌ها و شوینده‌های‌ خانگی‌.
پ‌) برخی‌ داروها (مانند داروهای‌ مخصوص‌ درمان‌ روماتیسم‌ مفصلی‌.)
ث) عفونت‌های‌ ویروسی‌ که‌ بر تراکم‌ استخوانی‌ تأثیر می‌گذارند.
نوع‌ درمان‌ بستگی‌ به‌ میزان‌ حاد بودن‌ کم‌ خونی‌ دارد. این‌ بیماری‌ را می‌توان‌ با تعویض‌خون‌، مصرف‌ دارو و یا پیوند مغز استخوان‌ درمان‌ کرد. کم‌خونی‌ برای‌ پیشرفت‌ در بدن‌ به‌ گذرزمان‌ احتیاج‌ دارد. در آغاز ممکن‌ است‌ هیچ‌ علایمی‌ بروز نکند و یا علایم‌ بیماری‌ بسیارخفیف‌ باشد، اماب‌ ا پیشرفت‌ بیماری‌ می‌توان‌ شاهد علایمی‌ ون‌ خستگی‌، ضعف‌، عدم‌توانایی‌ در کار و تحصیل‌، کاهش‌ دمای‌ بدن‌، پریدگی‌ رنگ‌ پوست‌، ضربان‌ قلب‌ سریع‌، کوتاهی‌تنفس‌ها، درد سینه‌، سرگیجه‌، تحریک‌پذیری‌، کرخی‌ و سردی‌ دست‌ها و پاها و سردرد بود.تشخیص‌ این‌ بیماری‌ با انجام‌ یک‌ آزمایش‌ خون‌ امکان‌پذیر است‌. در صورت‌ مثبت‌ بودن‌جواب‌ آزمایش‌ و ابتلا به‌ کم‌خونی‌ انجام‌ آزمایشات‌ دیگری‌ نیز برای‌ تشخیص‌ نوع‌ آن‌ضروری‌ است‌. انتخاب‌ نوع‌ درمان‌ آم‌ خونی‌ بستگی‌ به‌ علت‌ بروز آن‌ دارد. برای‌ مثال‌، نحوهٔ‌درمان‌ کم‌خونی‌ گلبول‌های‌ داسی‌ شکل‌ با نحوه‌ درمان‌ کم‌ خونی‌ ناشی‌ از رژیم‌ غذایی‌ فاقدآهن‌ یا فولیک‌ اسید متفاوت‌ است‌. از این‌ رو برای‌ کشف‌ بهترین‌ روش‌ معالجه‌ باید به‌ متخصص‌مربوطه‌ مراجعه‌ کرد.

دسته ها :
سه شنبه هشتم 11 1387
سکسکه‌ عبارت‌ است‌ از انقباضات‌ ناخودآگاه‌ و مکرر عضله‌ دیافراگم‌. سکسکه‌ یک‌ علامت‌ است‌ و نه‌ یک‌ بیماری‌. در ایجاد سکسکه‌ دیافراگم‌ (عضله‌ بزرگ‌ و نازکی‌ که‌ قفسه‌ سینه‌ را از شکم‌ جدا می‌سازد) و عصب‌ فرنیک‌ (عصبی‌ که‌ دیافراگم‌ را به‌ مغز وصل‌ می‌کند) نقش‌ دارند. تقریباً همه‌ ممکن‌ است‌ دچار سکسکه‌ شوند، حتی‌ جنینی‌ که‌ در رحم‌ مادر است‌.
▪ علایم
یک‌ صدای‌ تند و سریع‌ که‌ در اثر گرفتگی‌ دیافراگم‌ از دهان‌ خارج‌ می‌شود. این‌ گرفتگی‌، عضلات‌ ته‌ گلو را به‌ هنگام‌ دم‌ می‌بندد.
▪ علل
تحریک‌ اعصابی‌ که‌ عضلات‌ تنفسی‌، خصوصاً دیافراگم‌، را تحریک‌ می‌کنند. علت‌ سکسکه‌ کوتاه‌مدت‌ معمولاً ناشناخته‌ است‌. در صورتی‌ که‌ سکسکه‌ طولانی‌مدت‌ باشد یا به‌طور مکرر رخ‌ دهد، امکان‌ دارد به‌ علل‌ زیر ایجاد شده‌ باشد:
ـ خوردن‌ یا آشامیدن‌ غذا یا نوشیدنی‌ داغ‌ یا مواد تحریک‌کننده‌
ـ بیماری‌های‌ پرده‌ جنب‌ (پرده‌ نازکی‌ که‌ روی‌ ریه‌ها را می‌پوشاند).
ـ ذات‌الریه‌
ـ اورمی‌ (جمع‌ شدن‌ مواد زاید سمی‌ در اثر نارسایی‌ کلیه‌)
ـ الکلی‌ بودن‌
ـ مصرف‌ بعضی‌ از داروها
ـ اختلالات‌ معده‌، مری‌، روده‌ یا لوزالعمده‌
ـ حاملگی‌
ـ تحریک‌ مثانه‌
ـ هپاتیت‌
ـ گسترش‌ سرطان‌ از یک‌ قسمت‌ از بدن‌ به‌ کبد یا قسمتی‌ از پرده‌ جنب‌
ـ سابقه‌ عمل‌ جراحی‌ اخیر، خصوصاً جراحی‌ روی‌ شکم‌
▪ درمان
روش‌هایی‌ که‌ در این‌ جا ذکر می‌شوند برای‌ دوره‌های‌ کوتاه‌مدت‌ سکسکه‌ هستند. سکسکه‌ طولانی‌مدت‌ باید تحت‌ بررسی‌ پزشکی‌ قرار گیرد. یک‌ یا تعداد بیشتری‌ از روش‌های‌ زیر را به‌ کار بندید تا بهترین‌ آنها برای‌ شما معلوم‌ شود.
۱) نفس‌ خود را نگاه‌ دارید و تا ۱۰ بشمارید.
داخل‌ یک‌ کیسه‌ کاغذی‌ تنفس‌ کنید. از کیسه‌ پلاستیکی‌ استفاده‌ نکنید زیرا ممکن‌ است‌ به‌ سوراخ‌ بینی‌ بچسبد.
۲) انگشت‌ شست‌ خود را بین‌ دندان‌ها و لب‌ بالا قرار دهید. سپس‌ لب‌ بالا را با انگشت‌ سبابه‌ خود، درست‌ در زیر سوراخ‌ بینی‌ سمت‌ راست‌، فشار دهید.
۳) انگشتان‌ سبابه‌ خود را حدود ۲۰ ثانیه‌ داخل‌ هر دو گوش‌ فشاردهید.
۴) یک‌ لیوان‌ آب‌ را به‌ سرعت‌ بنوشید.
۵) نان‌ خشک‌ یا یخ‌ خرد شده‌ قورت‌ دهید.
۶) زبان‌ خود را به‌ ملایمت‌ بکشید.
۷) بازی `` پول من رو تو برداشتی ؟ `` با طرف (حواس پرت کردن)
۸) چشمان‌ خود را ببندید و فشار ملایمی‌ را به‌ کره‌های‌ چشم‌ وارد کنید.
۹) یک‌ قاشق‌ چایخوری‌ شکر خشک‌ بخورید.
دسته ها :
دوشنبه هفتم 11 1387

سلام رفقا.من دلنازهستم. یه زمانی در بخش ثبت مطالب بودم بعدش هم انجمن های تخصصی. یه مدتی بود که تبیان نمی اومدم.

حالا که دوباره اومدم خواستم یه تنوع ایجاد کنم و اومدم تو بخش وبلاگ.

امیدوارم مطالبم به دردتون بخوره.

 

دسته ها :
دوشنبه هفتم 11 1387

نون و پنیر و چایی ، قصه ی آشنایی ،
الهی یاد نگیری ، هرگز تو بی وفایی ،
روی گلهای نرگس ، با یه مداد قرمز ،
هزار دفعه نوشتم ؛ زندگی بی تو هرگز !

!


1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
999
1000
5000
9999
10000
99999
100000
999999999
9999999999999999999999
تا کی می خوای بشماری؟ بیشتر از اینا دوستت دارم!

!

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟¿؟؟؟؟؟؟
ایناهمه تو رو دوست دارن، اونی که غش کرده منم!

!

باغبان در را نبند من فرد گلچین نیستم، من اسیر یک گلم دنبال هر گل نیستم.

!

ΩΘΞΨΓΔΦΛΣΔ
به یک زبان باستانی نوشتم دوستت دارم
فکرشو بکن... از اون قدیما دوستت داشتم

دسته ها :
شنبه پنجم 11 1387

می دونی چرا وقتی میخوای بری تو رویا چشمهات رو میبندی؟؟؟؟ وقتی میخوای گریه کنی چشمهات رو میبندی؟؟؟ وقتی میخوای خدارو صدا کنی چشمهات رو میبندی؟؟؟ وقتی میخوای کسی رو ببوسی چشمهات رو میبندی؟؟؟؟ چون قشنگ ترین لحظات این دنیا قابل دیدن نیستن

دسته ها :
شنبه پنجم 11 1387

- شیخ مصلح الدین سعدی

نویسنده: دکتر اکرم جودی نعمتی

شیـخ مشرف الــــدیـن سعـــدی (حدود 606- 690هـ .ق) در نوع خود، شاعری بی‏‏بدیل است که شهرتش قلمرو وسیعی از تمدن اسلامی‏و جهانی را درنوردیده است. آثار سعدی از واقعیتهای روزمره زندگی مردم روزگار او الهام‏ گرفته و نقش آفرینان آن، طبقات مختلف مردم هستند که عوالم متفاوتی دارند. در این نوشتار در صدد هستیم تا دریابیم که سعدی، شیخ شیراز و معلم اخلاق در تمام آثارش، درباره زن چه می‏گوید؟ پاسخ این پرسش زمانی، ارزش بیشتری می‏یابد که بدانیم سعدی، شاعری واقع‏گرا و رئالیست است و با او می‏توان به فضای قرن هفتمی جامعه ایران، بلکه اسلام راه پیدا کرد.

زن «چنانکه هست» به عنوان بخشی از وجود، چگونه در نگاه سعدی تجلی می‏کند و به نظر وی، زن «چگونه باید باشد؟» فضایل و رذایل اخلاقی زنان کدامند؟ و به دیگر سخن، زن در حکمت نظری و حکمت عملی سعدی چه جایگاهی دارد؟…

در ارزیابی کلیه آثار سعدی ـ اعم از نظم و نثر ـ با شاعری واقع‏گرا و رئالیست روبرو هستیم،‌ به طوری که رد پای اساطیر، افسانه ها، نمادها و عوالم غیر رئالیستی در آثار او چندان پررنگ و آشکار نیست. از این نظر نمی‏توان سعدی را با شاعرانی چون نظامی و فردوسی مقایسه کرد. نه تنها محققان و نویسندگان ایرانی به واقع‏نمایی آثار سعدی توجه کرده اند، بلکه خاورشناسان غربی هم از این نکته غافل نمانده‏اند و حتی پیش از ایرانیان بدان پرداخته‏اند. چنانکه سمله (
semelet) خاورشناس فرانسوی که ترجمه‏ای از گلستان را در سال 1828 منتشر کرد، در آغاز آن نوشت : «سعدی وضع طبیعی و اخلاقی کشوری را که در آن زندگی می‏کرد، به خواننده معرفی می‏کند.» خولموگروف (Kholmogorow) مستشرق روسی هم که در سال 1865 شرح حال سعدی و برگزیده هایی از کلمات قصار وی را به زبان روسی انتشار داد، نوشت: «سعدی زندگانی مردم را توصیف می‏کند و به این سبب مردم همیشه آثـار او را می‏خــواننـد.» هـانری ماسه (Hanri masse) خاورشناس دیگر فرانسوی رساله دکتری خود را تحقیق درباره سعدی قرار داد و آن را به سال 1919 در پاریس منتشر کرد. او در تحقیق ارزشمند خود به این نکته پی برده است که با خواندن آثار سعدی، خصوصیات و عادات و رسومی‏به دست می‏آ‏ید که چون آنها را دسته‏بندی کنیم، تقریبا بی‏نیاز از هر مقدمه ای، نوعی جدول مشخصات شهر کوچک شیراز به دست می‏آید. البته عـلاوه بر ایـن سخـن هانری ماسه،‌ می‏توان ادعا کرد که آثار سعدی نه تنها آینة‌ شیراز قرن هفتم است، بلکه تصویری از ممالک اسلامی‏آن روزگار می‏باشد. قلمروی که سعدی در مسافرت 35 ساله خود، اطراف و اکنافش را دیده و از آن تجربه‏ها اندوخته است. زن در این قلمرو چهره‏های مختلفی دارد و شخصیتهای متفاوتی از وی می‏توان مشاهده کرد که تقریبا همگی به نقش خانوادگی و روابط زن و مرد مربوط می‏‏شود و از نقش اجتماعی زن بطور مستقیم نشانی ندارد؛ همانگونه که در کتب اخلاق و در مباحث علمای اخلاق مرسوم بود و عرف جامعه اسلامی آن را پذیرفته، بنیانهای اجتماعی را بر اساس آن شکل داده بود.

بخش اول: نهاد خانواده و ازدواج

الف ـ مقام مادر

از مهمترین نقشهای زنان، نقش مادری و تربیت فرزند است. به لحاظ اهمیت و جایگاه این نقش در اسلام، حضرت پیامبر(ص) فرموده است : «الجنه تحت أقدام الأمهات.» سعدی نیز که خود در کودکی، پدر از دست داده و با تربیت مادر بزرگ شده بود، تحت تأثیر فرهنگ اسلامی، وجود مادر را از امدادهای عالم غیب می‏دانست و معتقد بود آغوش دلپذیر مادر،‌ مانند «بهشت» است.

در شعر سعدی، مادر، پند آموز فرزندان، بخصوص دختران است و رموز زندگی چون صرفه‏جویی در روز آسانی و توشه نهادن از بهر تنگدستی و در دنیا به فکر آخرت بودن را به ایشان می‏آموزد. از دیدگاه سعدی، وجود مادر نعمت الهی است که باید شکر آن را به جای آوری، وگرنه با کوران برابری. اما در همیشه تاریخ، جوانانی یافت می‏شده‏اند که قدر مادر، نیکو نمی‏دانستند و کودکی خویش و زحمات او را فراموش می‏کردند. سعدی نقل می‏کند که :

جوانی سر از رای مادر بتافت
دل دردمندش به آذر بتافت.…

مادر چون درمانده شد، گهواره فرزند سست مهرِ فراموش عهد را، پیش‏آورده ضعف کودکی را به او خاطر نشان کرد و تذکر داد «تو آنی که از یک مگس رنجه ای» سپس نصیحتش کرد که دوباره درگور به همان ناتوانی برمی‏گردی که نتوانی موری از خویش برانی.

گویا خود سعدی هم ـ خدایش بیامرزدـ روزی به جهل جوانی بانگ بر مادر زده و سبب شده که او دل آزرده به کنجی نشیند و گریان همىگوید : «مگر خردی فراموش کردی که درشتی می‏کنی؟»

چه خوش گفت زالی به فرزند خویش
چو دیدش پلنگ افکن و پیلتن

گر از عهــد خــردیت یــادآمدی
که بیچاره بودی در آغوش من

نکــردی در این روز بر من جفــا
که تو شیر مردی و من پیرزن

مقام مادر در فرهنگ مسلمانان، حرمت و قداستی دارد که باید از جانب فرزندان رعایت شود. یکی از مصادیق این حفظ حرمت، خودداری از دشنام دادن به مادر دیگران است که سبب مقابله به مثل می‏گردد. آورده اند که پیامبر(ص) فرمود: «کسی که پدر و مادر خود را دشنام دهد، نزد خدا ملعون است» چون اصحاب از چگونگی امر پرسیدند، پاسخ فرمود : «زیرا وقتی کسی، مادر فردی را دشنام ‏دهد، آنکس نیز مادر و پدر او را دشنام می دهد.» سعدی در رساله صاحبیه می‏گوید:

هر بد که به خود نمی‏پسندی
با کس مکن ای برادر من

گر مادر خویش دوست داری
دشنــام مده به مادر من

دشنام مادر بر دشنام ‏شنیده، بسیار گران بود، بخصوص اگر پایگاه اجتماعی بالایی داشت. درآنصورت عواقب سنگینی به دنبال می آورد. سعدی دشنام‏دادن سرهنگ‏زاده‏ای را به مادر یکی از پسران هارون الرشید نقل می‏کند که چون ماجرا به مشورت درباریان گذاشته شد، هر یک کیفری را پیشنهاد کردند، مثل کشتن، زبان بریدن و مصادره اموال.

زن حتی در مقام فرزندی و دختری در خانه پدر، از مهر مادری عاری نیست. نمونه اکمل این عاطفه در حضرت زهرا (س) تجلی نموده که از جانب پدر به «ام أبیها» ملقب گشته است. سعدی می‏گوید: روزی هنگام سفر، دختری را در کاروان دیده است که چون باد و گردوخاک شدید برمی‏خاست، با مهربانی تمام با معجر خویش، غبار از چهره پدر می‏زدود. مهرورزی او زمینه مناسبی فراهم می‏آورد تا پدر به نصیحت او پردازد و مرگ و عالم گور را به او یادآوری کند:

پدر گفتــش ای نازنین چهـر مـن
کـه داری دل آشفـته مهــر مــن

نه چندان نشیند در این دیده خاک
که بازش به معجر توان کرد پاک

ب ـ کفو بودن و هم شأنی همسران

از آثار سعدی چنین برمی‏آید که کفو بودن زن و مرد در زندگی زناشویی آن روزگار چندان مورد توجه قرار نمی‏گرفته است. البته این امر، طبیعت بشری را نمی‏توانست تغییر دهد؛‌ در حکایتی از سعدی می‏خوانیم که پیری دختری خواسته بود و حجره به گل آراسته … همی گفت :‌ «بخت بلندت یار بود و چشم دولتت بیدار که به صحبت پیری افتادی پخته،‌ پرورده،‌ جهاندیده،‌ گرم و سرد چشیده،‌ ‌نیک و بد آزموده که حقوق صحبت بداند و شرط مرّوت بجای آورد، مشفق و مهربان و خوش طبع و شیرین زبان … نه گرفتار آمدی به دست جوانی معجب، ‌خیره رأی، سرتیز،‌سبک پای که هر دم هوسی پزد و هر لحظه‏ رأیی زند و هر شب جایی خسبد و هر روز یاری گیرد … خلاف پیران که به عقل و ادب زندگانی کنند، نه به مقتضای جهل و جوانی»؛ چندان گفت که گمان برد دلش صید او شد. دختر ناگه نفسی سرد از درون سینة‌ پردرد برآورد و گفت:‌ چندین سخن که بگفتی در ترازوی عقل من،‌ وزن آن یک سخن ندارد که وقتی شنیده‏ام از قابلة‌ خویش که گفت:‌ «زن جوان را اگر تیری به پهلو نشیند به که پیری»

البته پیرانی هم از عواقب کفونبودن آگاه بودند و تن به چنین ازدواجی نمی‏دادند. سعدی در این زمینه حکایتی دارد که در عین حال نشان می‏دهد نادیده گرفتن تناسب سنّی زن و مرد، چه‏بسا از مکنت و ثروت مرد ناشی ‏شده است.

«پیرمردی را گفتند: چرا زن نکنی؟ گفت: با پیرزنانم عیشی نباشد. گفتند:‌جوانی بخواه، چون مکنت داری. گفت: مرا که پیرم با پیرزنانم الفت نیست؛‌ پس او را که جوان باشد. با من پیر،‌ چه دوستی صورت بندد؟»

ج ـ توجه به زیبایی

چنانکه سعدی نشان می‏دهد نخستین و یکی از مهمترین ملاکهای انتخاب همسر در جامعه او،‌ زیبایی و خوبرویی بوده است. این ملاک هم از جانب مردان مهم شمرده می‏شد و هم از سوی زنان. دختری که پیشتر ذکر او رفت و همسر پیرمردی شده بود،‌ سرانجام طلاق گرفت و سپس با جوانی تند، ترشروی، تهیدست وبدخوی ازدواج کرد. جور و جفا می‏دید و شکر نعمت حق می‏گفت که «الحمدلله از آن عذاب الیم برهیدم و بدین نعمت مقیم برسیدم.»

با اینهــمه جور و تنـدخویی
بارت بکـشم کــه خوبــرویی

* * *

... بوی پیاز از دهن خوبروی
به بحقیقت که گل از دست زشت

زیبایی از طرف مردان نیز، رکن ازدواج شمرده می‏شد. سعدی می‏گوید: مردی دختری داشت بغایت زشت‏روی که با وجود جهاز و نعمت، ‌کسی به ازدواج با او رغبت نشان نمی‏داد. سرانجام به نکاح نابینایی درآوردند. طبیبی پیدا شد که دیدة‌ نابینا درمان می‏کرد. پدرزن را گفتند:‌ چرا داماد را معالجه نکنی تا بینا شود؟ پاسخ داد:‌ «ترسم که بینا شود و دخترم را طلاق دهد. شوی زن زشت‏روی نابینا به!»

البته باید توجه داشت که چون پای عشق درمیان باشد،‌ زیبایی خود آفریده می‏شود. به دیگر سخن،‌ عاشق در معشوق جز زیبایی نبیند. چنانکه آورده‏اند یکی از ملوک عرب،‌ مجنون را به عشق لیلی سرزنش کرد؛ مجنون گفت:‌

کاش کانان که عیب من جستند
رویت ای دلستان بدیدندی

تا به جای تــرنج در نظـــرت
بیخبر دستــها بریــدندی

ملک در جمال لیلی کنجکاو شد؛‌ چون آوردندش،‌در نظر حقیر آمد‌؛‌ زیرا کمترین خدم حرم او از وی زیباتر بود. مجنون دریافت و گفت :‌ «از دریچة‌ چشم مجنون بایستی در جمال لیلی نظر کردن تا سرّ مشاهدة‌ او بر تو تجلی کند.»

دـ هوسهای انحرافی

یکی از انحرافات اخلاقی و اجتماعی روزگار سعدی، میل مردان به جنس مذکر و شاهدبازی بوده است. انعکاس این پدیده زشت در آثار سعدی، بخصوص در باب «عشق و جوانی» گلستان آشکار است. در بسیاری از تغزلها هم هویت زنانه دیده نمی‏شود، چنانکه کاربرد واژه معشوقه‏ در تمام اشعار او به تعداد انگشتان دست هم نمی‏رسد. اما سعدی در سخنان جدی و در باب عالم تربیت، اینگونه هوسها را بشدت نکوهیده، و نکاح زنان و زندگی و وفاداری با ایشان را ترغیب کرده است:

خرابـت کند شاهـد خانـه کن

برو خانه آباد گردان به زن

نشایـد هـوس باختـن با گلـی

که هـر بامـدادش بود بلبـلی

زن خوب خوشـخوی آراسـته

چـه مانـد به نادان نوخـاسته؟

در او دم چو غنچه دمی از وفا

که از خنده افتد چو گل در قفا

هـ‌ ـ حسن معاشرت

سعدی در قالب حکایتهای مختلف،‌ زوجهای جوان را که بنوعی گرفتار ناسازگاری هستند و شکایت نزد پیران قوم می‏برند،‌ با زبان پندآموز به سازش با یکدیگر فرا می‏خواند. گاه به مردی جوان می‏گوید:

چو از گلبنی دیده باشی خوشی

روا باشـد ار بار خـارش کشــی

درختی که پیوسته بارش خوری

تحمل کن آنگه که خارش خوری

و گاه به نوعروس پریشان دل که از داماد نامهربان شاکی و خواستار جدایی از اوست،‌ هشدار می‏دهد که:‌

دریغ است روی از کسی تافتن

که دیگر نشاید چون او یافتن

چرا سرکشی زانکه گر سرکشد

به حرف وجودت قلم درکشد

و سرانجام خطاب به خویشتن،‌ راز مردانی را که ناگریز از همسران خود جور می‏بینند و دم نمی‏زنند،‌با لطافت شاعرانه باز می‏گشاید:

کسـی را که بینـی گـرفتار زن

مکن سعدیا طعنه بر وی مزن

تو هم جوربینی و بارش کشی

اگر یک سحر در کنارش کشی

این شیفتگی و همسر دوستی در زنان نیز حکایتها دارد؛‌ از جمله ماجرای ازدواج دو عموزادة‌ زیبارو و مهترنژاد که عروس از آن راضی بود و خلق و لطفی پریوار داشت،‌ اما داماد ناراضی بود و روی در روی دیوار داشت. عروس خود را برای او می‏آراست و او از خدا مرگ می‏خواست. سرانجام پیران قوم،‌ پسر را نشاندند و پندش دادند که اگر دل به مهر او نداری،‌ مهرش بده و از او جدا شو. خندید و گفت:‌ اگر با صد گوسفند کابین او، از بند رهایی یابم،‌ ضرر ندیده باشم. اما عروس چه گفت؟

به ناخن پریچهره می‏کند پوسـت

که هرگز بدین کی شکیبم زدوست؟

نه صد گوسـفندم که سیصد هـزار

نبــــاید بـه نادیـــدن روی یـــار

تو را هر چه مشغول دارد زدوست

اگر راست خواهی، ‌دلارامت اوست

وـ تعدد زوجات

چند همسری در اسلام برای مردان مجاز شمرده شده و سعدی با بیانی طنزآلود آن را به مخاطب خویش توصیه کرده است. البته برخی چون شبلی نعمائی آن را بسیار جدی گرفته، ‌برآشفته‏اند و بر پستی اخلاق در روزگار سعدی حمل کرده‏اند.

زـ مادر زن و داماد

ناسازگاری داماد و مادرزن سابقة‌ دیرینه دارد. سعدی در این خصوص حکایتی آورده و‌ مادر زن را با «مار« و «خار»‌ مقایسه کرده است. او می‏گوید:‌ زن صاحب جمال مردی درگذشت و مادر او در خانه نزد داماد بماند. داماد بناچار تحمل می‏کرد تا آنکه روزی گروهی از آشنایان به دیدنش آمدند؛ یکی پرسید:‌ «چگونه‏ای در مفارقت یار عزیز ؟» پاسخ داد:‌ «نادیدن زن بر من چنان دشوار نمی‏نماید که دیدن مادرزن!»‌

گل به تاراج رفت و خار بماند
گنج برداشتند و مار بماند

ح ـ خشونت جنسی

یکی از راههای اعمال خشونت بر زنان در جوامع گذشته،‌ استمتاع جنسی اربابان از ایشان بوده که بدون توجه به خواست و ناخواست ایشان صورت می‏گرفته است؛‌ زیرا زنانی که کنیز یا مملوک بودند،‌ کوچکترین اختیاری نداشتند و جزء دارایی و اموال مالک شمرده می‏شدند. سعدی نقل می‏کند که کنیزکی چینی را برای یکی از ملوک هدیه آورده بودند؛‌ چون به خواستة‌ او در حال مستی تن درنداد،‌ وی را به سیاهی زشت و کریه منظر بخشید که بغلش از شدت بدبویی مثل «مردار به آفتاب مرداد» بود. شهوت بر سیاه غالب گشت و نفس طالب. بامدادان چون ملک به هوش آمد و کنیزک را جست‌،‌ ماجرا گفتند. در خشم شد و فرمان داد هر دو را دست و پای استوار ببندند و از بام قصر در قعر خندق اندازند. گرچه به شفاعت جان سالم بدربردند،‌ کنیزک بیچاره، ترنجی به سرگین افتاده و نیم‏خوردة‌ سیاه تلقی شد و تا پایان عمر در چنگال وی اسیر بماند. سعدی موارد دیگری از رفتارهای جنسی عاری از ملاطفت نیز نقل کرده است.

بخش دوم: زن در حکمت نظری سعدی

الف ـ موجود درجه دوم

پس از اشاره به واقعیتهای زندگی زنان در زمانه ‌سعدی،‌ دیدگاههای سعدی را دربارة‌ زن و جایگاه او در نظام خلقت می‏آوریم. البته همانطور که پیشتر ملاحظه شد،‌ در بیان حکایاتی هم که گذشت، اندیشة‌ سعدی کاملاً‌ آشکار بود.

علی رغم تعالیم متعالی اسلام،‌ سده های طولانی در تفکر مسلمانان،‌ زن موجود درجه دوم و کم ارزش‏تر از مرد تلقی می‏شده است. شاید موارد فراوانی یافت نشود که این مطلب با صراحت و در مقولة‌ مستقل مقایسة‌ ارزش وجودی زن و مرد بیان شده باشد،‌ اما در لایه‏های پنهان ضمیر اشخاص،‌ برتری مرد امری کاملاً مقبول و پذیرفته بود. حتی در گفتگوهای عادی امروز هم فراوان شنیده می‏شود که مثلاً‌ اگر فلان کار را بکنم کمتر از زن هستم، یا اگر فلان کار را بکنم مرد نیستم. سعدی می‏گوید:‌

مرد و زن گر به جفا کردن من برخیزند
گر بگردم ز وفای تو،‌ نه مردم که زنم

گر به مراد من روی ور نروی تو حاکمی
من به خلاف رأی تو گرنفسی زنم،‌زنم

پذیرفتن این اصل که مرد برتر از زن است،‌ گاه سبب استدلال‏هایی شده که در وهله اول به نظر می‏رسد در مدح و ستایش زنان می‏باشد،‌ اما چون نیک بنگری،‌ چیزی جز اثبات ضعف وجودی آنان نیست. در شعر زیر، سعدی زنانی را که اهل طاعت و عبادت هستند، ‌برتر از مردان ناپارسا می‏داند،‌ اما در پشت سر این استدلال،‌ چند نکته نهفته است:‌

1ـ «زنان مؤمن» از «مردان غیرمؤمن»‌ برترند، نه از «مردان مؤمن».

2- صرفنظر از ایمان،‌ مرد برتر از زن است.

3- اگر زن نزد خدا مقبول‏تر از مرد باشد ـ ولو به امتیاز ایمان ـ سبب شرمساری مرد است؛ ‌چون بهرحال موجود ضعیفی برتر آمده است.

4- مردی که از زن عقب بماند،‌ اصلاً‌ مرد نیست. چون مردی مرد به آن است که از زن جلوتر باشد.

5- «کمتر از زن»‌ دشنامی است که غیرت مرد نباید آن را برتابد:‌

زنانی که طاعت به رغبت برند

ز مــردان ناپارســا بگـــذرنـد

تو را شرم ناید ز مردی خویش

که باشد زنان را قبول از تو بیش؟

زنان را به عذری معین که هست

ز طاعت بـدارند گهــگاه دسـت

تو بی عذر یکسو نشینی چو زن

رو ای کم ز زن،‌لاف مردی مزن

مرا خود مبین ای عجب درمیان

ببیــن تا چه گفتنــد پیشینیــان

چو از راستی بگذری خم بود

چه مردی بود کز زنــی کم بـود؟

در شعر ستایش آمیز دیگری، زنان مردواری یاد شده اند که گوی سبقت از مردان ربوده‏اند؛‌ در کنار این ستایش،‌ ترس نگران کنندة‌ سعدی را از عقب ماندن مردان ملاحظه فرمایید:‌

چه سرپوشیدگان مرد بودند
که گوی نخوت از مردان ربودند

تو با این مردی و زورآزمایی
همی ترسم که از زن کمتر آیی

یکی دیگر از مواردی که برتری مرد را در شعر سعدی نشان می‏دهد، آنجاست که مخاطب را به بصیرت و بینش درست توصیه کرده، می‏گوید: اگر درست نگاه نکنی،‌ حقایق را وارونه می‏بینی: مرد را زن،‌ حق را باطل و نیکخواه را دشمن.

به اسلوب معادله و توازنی که میان تمثیلهاست،‌دقت فرمایید. طرف اول،‌ همگی خوب و ارزشمندند و طرف دوم تماماً‌ بد و منفی:

در مرد چو بد نگه کنی،‌ زن بینــی
حق باطل و نیکخواه دشمن بینی

نقش خود توست هر چه در من بینی
با شمع درآ که خانه روشن بینی

لطف دیگر جناب سعدی را هم در همین اسلوب تماشا کنید:‌

اگـر مـار زایـــد زن باردار
به از آدمیـزادة‌ دیــو سار

زن از مرد موذی به بسیار به
سگ از مردم مردم آزار به

در احکام اسلام،‌ به دلایل خاصی جنگ و جهاد ـ و البته نه دفاع ـ بر زنان واجب نیست. این امر به هیچ وجه بر حقارت زن و عزت و کرامت مرد دلالت نمی‏کند،‌ اما در عرف اجتماعی مسلمانان و در ادبیات فارسی کاملاً‌ با ضعف و حقارت زنان ارتباط داده شده است. انعکاس این مسأله در آثار سعدی فراوان دیده می‏شود؛‌ بدین گونه که جنگ کردن مایه امتیاز مردان شمرده شده است و مردی که نتواند بجنگد،‌ باید حقارت زن بودن را تحمل کند:‌«ای مردان بکوشید] در میدان جنگ[ یا جامة‌ زنان بپوشید.»

اگر چون زنان جُست خواهــی گـریز
مــرو آب مردان جنگــی مریـــز

* * *

پیدا شود که مرد کدامست و زن کدام
در تنگنای حلقة‌ مردان به روز جنگ

* * *

چــو مـردانگــی آیـد از رهــزنان
چــه مردان لشکــر چه خیــل زنان

حقارت زن بودن،‌ وقتی تشدید می‏شود که آراستگی زنانه هم بدان افزوده گردد. خودآرایی و دلبستگی به ظواهر، از مواضع ضعف زنان است. در اینکه معمولاً‌ زنان بیش از مردان به خودآرایی و تجملات می‏پردازند و نباید در این کار افراط شود،‌ سخنی نیست، ولی پذیرفتنی هم نیست که مردان به زنان ـ یا بالعکس ـ تشبّه جویند (این امر در شرع جایز نیست و نکوهش شده است). سخن در این است که چرا وقتی مردان به زنان تشبّه جویند، در عرف حمل بر ضعف آنان می‏شود، اما اگر زنی تشبّه به مردان جست،‌ مورد انتقاد قرار نمی‏گیرد؟! سعدی می‏گوید:‌ اگر پارسایی، کاخ و ایوان منقش کند و جامه خوش بپوشد،‌ از دست طعنه‏زنان که می‏گویند خود را همچون زنان آراسته به جان می‏آید.

آیا آرایش زنان که از نظر شرع، در محدودة‌ التذاذ همسر مجاز است،‌ امری نکوهیده و موجب ضعف می‏باشد؟ مردان که خود خواهان آراستگی زن هستند،‌ چگونه آن را صفت منفی زنان می‏دانند؟ آیا نکته در این نیست که هر نوع کار و صفت زنانه،‌ منفی است،‌ چون خود زن منفی است؟! اگر روزی عرف زمانه چنان تغییر یابد که مردان در خودآرایی،‌ گوی سبقت از زنان بربایند ـ همچون برخی ابنای این روزگار ـ آیا بازهم آراستگی موجب حقارت خواهد بود؟

سعدی در نتیجة‌ عقیده و شناختی که از زن دارد،‌ معتقد است که «مشورت با زنان تباه است و سخاوت با مفسدان گناه.» او به ذکر دلیل این امر نمی‏پردازد، اما «خواجه نصیر الدین طوسی»،‌ حکیم معاصر او،‌ معتقد است که در مصالح کلی نباید با زن مشورت کرد؛‌ زیرا اندیشه‏های نادرست و نقصان تشخیص او موجب آفات بسیار خواهد بود.

نظریات سعدی دربارة‌زن،‌ کاملاً‌ با دید و شناخت عمومی‏جامعه و مردم عصر او مطابقت دارد. مرحوم علامه جعفری این نوع اصول و ارزشهای تثبیت شده را که فرهنگ عقیدتی،‌ دینی جامعه آنها را پذیرفته، «حکمت جاریه»‌ می‏نامد. این اصول الزاماً‌ و کاملاً‌ منطبق بر حقایق دینی نیست،‌ بلکه برخاسته از تلقی عمومی مردم از دین است.

باید پذیرفت که سعدی هم انسانی از مردم روزگار خویش است و با منبع وحی و عصمت مرتبط نیست؛‌ لذا امکان خطا و اشتباه در او نیز هست. «ادوارد براون» خاورشناس انگلیسی درتوجیه صفتهای منفی موجود در آثار سعدی بحق گفته ‏است که آموزشهای هر حکیم بزرگی، چون دریایی است که بی‏گمان در گوشه و کنار آن،‌ چیزهای ناخوشایند و موجودات زیانبخش نیز می‏توان یافت، ولی آنهمه در برابر بی‏کرانگی، ‌ژرفا،‌پاکی و سرشاری دریا چیزی نیست.

ب ـ مایه تعلق دنیوی مرد

زن در نظام خانواده، مایه آرامش خاطر است، اما از دیدگاهی دیگر، جزء تعلقات دنیوی و مایة‌ اشتغال مرد به امور مادی است. به نظر سعدی، ‌زن، فرزند و همه بستگان به منزلة‌ برادرخواندگان کاروان زندگی هستند که همراهی ایشان جاودانه نیست و در سفر آخرت باید از ایشان جدا شد؛‌ پس نباید به آنها دل بست و باید به فکر آخرت بود. از این دیدگاه،‌ زن و فرزند،‌ آزادی و آزادگی مرد را سلب می‏کنند و او را از سیر در ملکوت باز می‏دارند. با این همه، ‌پیوند ازدواج و عرف اجتماعی سبب می‏شود که مرد در همه حال و در سخت‏‏ترین اوضاع،‌ خود را در خدمت زندگی مشترک ببیند و از ناموس خویش جدا نشود. چنانکه یکی از رفیقان سعدی در کفاف معیشت درمانده بود و می‏‏خواست به اقلیمی دیگر رود و گمنام زندگی کند،‌اما از شماتت مردم می‏ترسید که پشت سرش به طعنه بخندند و سعی او را در حق عیال،‌بر عدم مروت حمل کنند و بگویند :‌

مبین آن بی مروت را که هرگز
نخواهد دید روی نیکبختــی

که آسـانی گزینـد خویشتن را
زن و فرزند بگذارد به سختی

ج ـ ضعف و مظلومیت اقتصادی

از آثار سعدی برمی‏آید که زنان در روزگار گذشته،‌ منابع مالی و استقلال اقتصادی چندانی نداشتند. این امر در کنار عوامل دیگر سبب می‏شد که زنان جزء طبقات ضعیف و ترحم انگیز بشمار آیند؛‌ بخصوص آنگاه که همسر خویش را از دست می‏دادند و گرفتار فقر می‏شدند:‌ «لذت انگور، بیوه داند نه خداوند میوه. یوسف صدیق (ع) در خشکسالی مصر سیرنخوردی تا گرسنگان فراموش نکند.»

اینگونه زنان معمولاً با سختی و تنگدستی و کارهایی نظیر نخ ریسی زندگی می‏گذراندند و لذا ظلم به ایشان،‌ تبعات سنگینی می‏توانست داشته باشد. سعدی از سلطان محمود غزنوی نقل می‏کند که گفت:‌ «من از نیزة‌ مردان چنان نمی‏ترسم که از دوک زنان،‌ یعنی سوز سینة‌ ایشان.» از این رو،‌ سعدی در نصیحت به سلطان انکیانو ـ امیر مغولی فارس از طرف آباقاخان ـ می‏گوید:‌ «پادشاه باید که گفتار پیران جهاندیده بشنود و بر اطفال و زنان و زیردستان ببخشاید.»

بخش سوم: زن در حکمت عملی سعدی

در آثار سعدی، حساسیت خاصی به رفتارهای خانوادگی دیده می‏شود. خصایل مثبت زن به چشم آرمان و آرزو دیده می‏شود و صفات منفی چنان ترسیم می‏گردد که از جهنم آن صفات، گریزی در دل خواننده به وجود می‏آید. این امر تا چه حد می‏توانسته از واقعیتهای زندگی سعدی نشأت گرفته باشد؟

در فرهنگ عامیانه ایرانی، زن سعدی شهرت منفی و طنزآلودی پیدا کرده و بنوعی ضرب‏المثل شده است. اتفاقاً حکایتی در گلستان نقل شده که سر نخ قضیه را به دست می‏دهد. طبق این حکایت، سعدی زمانی به اسارت فرنگ در می‌آید و او را همراه جهودان در خندق طرابلس به کار گل وا می‏دارند. یکی از رؤسای حلب که سابقه آشنایی با او داشته، در ازای ده دینار اسباب آزادی وی را فراهم می‏آورد و او را با خود به حلب برده، دختر خویش را با کابین صد دینار به عقدش در می‏آورد؛ دختری بدخوی، ستیزه روی، نافرمانبردار که شروع به زبان درازی و سرکوفت به سعدی کرده که «تو آن نیستی که پدر من تو را از قید فرنگ به ده دینار خلاص داد؟!» و سعدی پاسخ می‏دهد که «بلی به ده دینارم از قید فرنگ خلاص کرد و به صد دینار در دست تو گرفتار!»

فرجام این زندگی در هاله غیرت پنهان است و خبری از آن در دست نیست؛ اما اگر حکایت مزبور از نوع مقامه نویسی نباشد، می‏توان به قرینه دریافت که زندگی با آن دختر ادامه نیافته است؛ زیرا در آنصورت غیرت مردانه مانع از بیان همین مقدار از ماجرا نیز می‏شد. بهر حال سعدی این دختر را مصداق آن می‏داند که گفته‏اند:

زن بد در سرای مرد نکو
هم در این عالمست دوزخ او

زینهار از قرین بد زنهار
وقنــا ربّنــا عـذاب النــار

سعدی در باب «عالم تربیت» بوستان، بخشی آورده است با عنوان «گفتار اندر پرورش زنان و ذکر صلاح و فساد ایشان». او در این بخش، به طور فشرده زن خوب و بد را در محدوده خانواده معرفی می‏کند. اکنون با دسته بندی آنها فضایل و رذایل زنان را از دیدگاه سعدی برمی‏شماریم:

الف ـ فضایل زنان

در بخش مزبور، زن خوب کسی است که علاوه بر زیبایی، خصوصیات زیر را داشته باشد:

پارسایی و فرمانبرداری از شوی:

زن خوب فرمانبر پارسا

کند مرد درویش را پادشا

موافقت و سازگاری:

برو پنج نوبت بزن بر درت

چو یاری موافق بود دربرت

غمگساری:

همه روز اگر غم خوری غم مدار

چو شب غمگسارت بود در کنار

دوستی با شوی:

کرا خانه آباد و همخوابه دوست

خدا را به رحمت نظر سوی اوست

مستوری و پوشیدگی:

چو مستور باشد زن و خوبروی

به دیدار او در بهشت است شوی

صفا و یکدلی:

کسی برگرفت از جهان کام دل

که یکدل بود با وی آرام دل

خوش سخنی در کنار پارسایی:

اگر پارسا باشد و خوش سخن

نگه در نکویی و زشتی مکن

خوش خلقی برتر از زیبایی:

زن خوش منش دلنشان تر که خوب

که آمیزگاری بپوشد عیوب

ببرد از پریچهره زشتخوی

زن دیو سیمای خوش‏طبع گوی

نیکخواهی:

دلارام باشد زن نیکخواه

ولیکن زن بد،‌خدایا پناه!

امانتداری:

بر آن بنده حق نیکویی خواسته است

که با او دل و دست زن راست است

ب ـ رذایل زنان

در مورد بحث، خصوصیات منفی زن چنین ذکر شده است:

بداخلاقی و گره بر ابرو داشتن:

به زندان قاضی گرفتار به

که در خانه دیدن بر ابرو گره

با صدای بلند بگومگو کردن:

در خرمی برسـرایی ببند

که بانگ زن از وی برآید بلند

خودسرانه به بازار رفتن:

چو زن راه بازار گیرد، بزن

وگرنه تو در خانه بنشین، چو زن

عدم اطاعت از شوهر:

اگر زن ندارد سوی مرد گوش

سراویل کحلیش در مرد پوش

 

جهل و ناراستی:

زنی را که جهل است و ناراستی

بلا بر سر خود نه زن خواستی

خیانت در امانت:

چو در کیلهیک جو امانت شکست

از انبان گندم فروشوی دست

زن شوخ چون دست در قلیه کرد

برو گو بنه پنجه بر روی مرد

بی حفاظی و به نامحرمان روی خوش نشان دادن:

چو در روی بیگانه خندید زن

دگر مرد گو لاف مردی مزن

عفیف نبودن:

چو بینی که زن پای برجای نیست

ثبات از خردمندی و رای نیست

گریـز از کفش در دهـان نـهنگ

کـه مردن به از زنـدگانی به ننگ

سعدی چون صفات منفی زن را برمی‏شمارد، وقتی که به بی عفتی زن می‏رسد، گویی احساسات و غیرت مردانه اش تحریک می‏شود؛ چنانکه می‏گوید: زن اگر خوب هم باشد، مایه رنج و گرانباری است؛ چه رسد به زن زشت ناسازگار که رها کردنش اولی است. سپس گفتگوی دو نفر را که از دست زنان خود به جان آمده بودند، نقل می‏کند و با تأیید آنها نظر خود را هم درباره زن می‏گوید:

چه نغز آمد این یک سخن زان دوتن

کـه بودند سرگشته از دسـت زن

یـکی گفـت کـس را زن بــد مبـاد

دگر گفت زن در جهان خود مباد

البته حق است که این سخن را از نوع غلبه احساسات براندیشه و از مصادیق سخن «هانری ماسه» بدانیم که می‏گوید: سعدی احساسات خاص زمان خود را بیش از افکار بیان می‏کند.

نباید نادیده گرفت که سعدی موارد فراوانی را از صفات مثبت زن و جایگاه او در عالم هستی بیان کرده است که برخی از آنها پیشتر آمد. هموست که در کنار مطالبی که اخیراً ذکر شد، جوانمردی دختر حاتم طایی را هم می‏آورد که وقتی قبیله اش در جنگ شکست خورد و او به حرمت پدر از کشته شدن مستثنی گشت، تن بدان در نداد که خود جان سالم بدر برد و شاهد قتل عام قبیله اش باشد و بدینگونه آنها را نیز نجات داد.یا ماجرای دختر صاحب کرامتی را نقل می‏کند که ابراهیم خوّاص در باره او پیوسته با مریدان خویش می‏گفت: کاشکی من خاک قدم آن سرپوشیده بودمی؛ سرپوشیده رازدانی که گفت: هر که با پای به کعبه رود، او کعبه را طواف کند و هر که با دل به کعبه رود، کعبه او را طواف کند.یا از کنیزک مأمون می‏گوید که تن به هم‏آغوشی خلیفه درنداد، از گفتن عیب او نهراسید و حاضر به کشتن شد. و از زنی تعریف می‏کند که استادانه و با ظرافت تمام، شوی خویش را پند داد که «عسل تلخ باشد ترش روی را»

به دوزخ برد مرد را خوی زشت

که اخلاق نیک آمده ست از بهشت

نباید انتظار داشت که آثار سعدی همه نیکی و نیکویی و جلوه جمال وجود باشد. همچنانکه عالم واقع، دارای فراز و نشیب و ضعف و کاستی است، آثار سعدی هم که آینه این عالم است، عاری از نقصهای مزبور نیست. بدیهی است که تنها عالم خیال را می‏توان پیراسته از هر عیب و آراسته به هر کمال یافت. از این رو در نظاره آثار سعدی باید آماده دیدن تصاویر مختلف و حتی متناقض بود.

بررسی زن در شعر سعدی را با یادآوری گوهر کمال آدمی که همان تقوا و پرهیزگاری است و با ذکر سخن سعدی به پایان می‏بریم که فرمود: «عاجز نفس فرومایه چه مردی، چه زنی».

 

 

دسته ها :
شنبه پنجم 11 1387
X